غافلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ، بیاحتياط، بیفكر، بیدقت، بیتوجه، بیاعتنا، حواسپرت، سرگرم، سبکسر لاابالی، بىمبالات، بىقيد، لاقید، وظیفهنشناس ندانمکار، فر
سست [کلام]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ست [کلام]، ضعیف، بیمزه، رُمانتیک، احساساتی، سانتیمانتال کمرنگ، ساده و بیپیرایه، رام خشک، بیحال، کسلکننده آشغالی، پس
ناخواستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی واسته، دعوت نشده علیالسویه، فاقد اهمیت یا ارجحیت، بیاهمیت بی اختیار نخواستنی، غیر جاذب، مکروه ناشايسته، فاقد شرايط (صلاحیت) لازم، غيرقابل
ناسالمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی لم، ناخوش، ناتندرست، رنجور، ضعیف، بیحال، ناتوان، رنگ پریده، متشنج دردمند، ناراحت تبدار، تبزده، تبآلود، ملتهب، تبناک آشولاش، بادبادی، ناخوش
کسلکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی نده، خسته کننده، ملالتآور، یکنواخت، روزمره، لوس، بیحال، ملالآور، بارد، ممل، یکهوا