بیگناه بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات یگناه بودن، بهانه داشتن، چیزاقرار کردنی نداشتن، قصد بدی نداشتن، خام بودن، خود را بری کردن
تباه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ردن، ازمیان بردن، به(بر)باد دادن، خراب کردن، ازبین بردن، ضایع کردن، به هدر دادن، باطل کردن، بی اثرکردن، ملغی کردن، برداشتن نابودکردن، ازصفحۀ روزگار
عفیففرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات پاکدامن، باعفاف، آفتاب مهتاب ندیده، منزه، معصوم، بیگناه، پارسا، پرهیزگار، ممسک، معتدل فروتن، شریف، پرهیزگار محجوب، محجبه، سادهپوش طاهر، نزیه، ت
پناهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت عیدی، آواره، آلاخون، ویلانوسیلان، بیپناه، مهاجر، جلای میهن کرده، اخراجی، معزول گوشهنشین، منزوی، آدم تنها طردشده، مطرود، رانده، مورد بیاحترامی مس
قابل دفاعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات فاع، حمایتشدنی، موجه، توجیهپذیر، مجاز قابل بحث معقول، منطقی حق بجانب، بیگناه