ضعیففرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ف، بی رمق، زار، نزار، نحیف، سست، بیمارگونه، مسکین مانده، درمانده، افتاده، بیچاره، خوار و خفیف، افتان و خیزان ملایم، ظریف، نازک▼ بیعرضه، بیدستوپا،
استوارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ، ثابت، پابرجا، غیرمنقول، باثبات، پایدار، درحالت تعادل، درحالتتوازن، ثابت [رنگ]، ریشهکرده، محونشدنی، پاکنشدنی، حکشده، برسنگ نوشته، ریشهدار، جای
مدللفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ، نشاندهنده، نمایانگر، مثبت، بیانگر، بازگوکننده، تأییدکننده، اقناعکننده، متقاعدکننده منتجه نسبی مبادی ایجابی
نمودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ن، نمایاندن، نشانهبودن از چیزی، منعکس کردن، نشان دادن، ارائه کردن، دلالت داشتن، نشانگر بودن، بیانگر بودن نمایش دادن، ت