هرازگاهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان سم] هرازگاهی بی‌قراری، افت‌وخیز، پراکندگی، بی‌ترتیبی، بی‌نظمی نامنظم بودن، گهگاهی بودن، رقصیدن، لرزیدن، لرزان بودن، سوسو زدن، بال زدن، پَرپَر زدن، پ
بیثباتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر متزلزل، لرزان، لق، متناوب، نامنظم، غیرقابل‌پیش‌بینی، بدون تعادل بی‌قرار، بی‌آرام، ناراحت، بی‌ریشه، آواره، دربه‌در، ولگرد، خانه‌به‌دوش، سرگردان توفا
همواره متغیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر همواره متغیر، متحرک، سیّار، جنبنده، جنبان مرتعش، متلاطم تغییرکننده، فرّار، متغیر ناهمگن جورواجور، گوناگون، رنگارنگ، متنوع ماهر متفاوت بی‌ثبات▼، بی
متلاطمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت شنج، لرزان، مواج، طوفانی، ناآرام، بی‌آرام، پرآشوب، پُرتلاطم، موج‌زن، غران، خروشان، جوشان، متموج، بی‌نظم درحال پرپر زدن، درحال غلیان(جوشش)، مضطرب، نگ
گیجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، خیره، حواس‌پرت، مَنگ، پریشان، آشفته، سراسیمه، تهییج‌شده، ناراحت مضطرب، مشوش، آشفته‌خاطر، آشفته‌حال، پراکنده، دلواپس، بی‌تاب، بی‌قرار، برآ