بیگناهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات گناهی، معصومیت، عصمت، دستان پاک، وجدان پاک، وجدان راحت، شماتت‌ناپذیری تبرّا، عذر موجه، بهانۀ مقبول، بهانۀ وارد، خدشه‌ناپذیری صاف و سادگی، ناآزم
بیگناه بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات یگناه بودن، بهانه داشتن، چیزاقرار کردنی نداشتن، قصد بدی نداشتن، خام بودن، خود را بری کردن
خلوصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت صافی، قاطی نداشتن، همگنی، شفافیت تمیزی، پاکی، طهارت، پاکیزگی مادی، پاکیزگی عصمت، عفت، پاکدامنی، اعتدال، معصومیت، بیگناهی، پرهیزگاری، فروتنی
نامجرمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات مسئول، بیگناه▲، مبرا، بری، بری از ظن، بهانه‌دار، قابل بخشش، بخشودنی، محکوم‌له
ندرتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان رت، ندرت وقوع در زمان، گاه و بیگاهی، پراکندگی، اتفاقی بودن، گاهگاه بودن، قلت وقوع کمیابی، تنگی، کمبود، کمی، قلت موجود نادر، موجودات استثنایی فقدان،
خامیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ی‌تزویری، سادگی، بیگناهی، بی‌تجربگی، نپختگی، ساده‌دلی، بچگی، بی‌تکلفی، شرم، صداقت، راستگویی رک‌گویی، سادگی [کلام]، صراحت کلام یكدستی ◄ سا
[اسم] پاکدامنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات امنی، عفت، عفاف، پاکی، عصمت، معصومیت، بیگناهی، اخلاص، پرهیزگاری، فروتنی امساک، اعتدال خلوص، صافی، قاطینداشتن، سادگی تمیزی، پاکی، طهارت، پاکیزگی