بینندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ده، ناظر، تماشاگر، نظاره‌کننده، مخاطب، حضار، بینندگان، تماشاگران، اطرافیان گواه، شاهد هوادار نگهبان، کشیک، دیدبان جهانگرد، کاشف، یابنده آگاهی‌ده
بینندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ده، ناظر، تماشاگر، نظاره‌کننده، مخاطب، حضار، بینندگان، تماشاگران، اطرافیان گواه، شاهد هوادار نگهبان، کشیک، دیدبان جهانگرد، کاشف، یابنده آگاهی‌ده
غبطهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی رشک، طمع، زیاده‌طلبی، افزون‌طلبی، تکاثر، میل (اشتیاق)، رقابت، چشم‌وهم‌چشمی، مسابقه مضایقه درتمجید حسادت
طماعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ع، طمعکار، زیاده‌طلب، افزون‌طلب، حریص، حسود، بامضایقه، رنجیده
رشک ورزیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی شک ورزیدن، غبطه خوردن، طمعکردن، طمع بُردن، رشک بُردن، میل داشتن بُراق شدن