بطلان چیزیرا ثابت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ان چیزیرا ثابت کردن، خط بطلان کشیدن، تکذیب کردن، اشتباه کسیرا ثابت (اثبات) کردن، اثبات خلاف کردن، خلاف چیزی را اثبات کردن، نظر کسیرا رد
بالا آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت آوردن، استفراغ کردن، قیکردن، اُغ زدن نشخوار کردن آروغ زدن باد درکردن سکسکه کردن سرفه کردن، صدا را صاف کردن تف کردن بیرون دادن [مدفوع]
بالا رفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت بالا رفتن، بلند شدن، سوار شدن، سواری کردن ارتفاع گرفتن، اوجگرفتن، اززمین بلند شدن، صعود کردن، پرواز کردن بهقله رسیدن، ازکوه بالا رفتن، تلاش کردن پر
بالا بردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت جک زدن، ازجابرداشتن، ازخاک برداشتن، برگرفتن، بلند کردن، برداشتن، برخیزاندن، برانگیختن، بلندکردن، بالا کشیدن، نصب کردن، برافراشتن، آهیختن، نگاه داشتن
گزارشهای حسابداری:صورتهای مالیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ای حسابداری:صورتهای مالی، گزارشات حسابداری، حساب سودوزیان، ترازنامه، بیلان، صورت تغییراتدروضعیت نقدی صورتحساب ماهانه، صورتوضعیت، تراز آزمایش
گزارشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ، گزارش پیشرفتکار، صورتوضعیت، اعلامیه تراکت، شبنامه، پیام بررسی ◄ جستجو بیانیه، قطعنامه، مانیفست، مصوبه بولتن خبری خبر، آفیش، آگهی، اطلاعی
بطلان چیزیرا ثابت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ان چیزیرا ثابت کردن، خط بطلان کشیدن، تکذیب کردن، اشتباه کسیرا ثابت (اثبات) کردن، اثبات خلاف کردن، خلاف چیزی را اثبات کردن، نظر کسیرا رد
ابطالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ان، بطلان چیزیراثابت کردن، تکذیب، اثبات خلاف چیزی، سلب، برهان خُلف، اثبات اشتباه، رد نظر، تخطئه، نقض، نسخ، ایجاب، ردّ، محکومیت عدم قبول،
اظهارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ، بیان، اعلام قطعی، تأکید، اصرار، تأیید و تصدیق، نظرموافق، نهاد و گزاره، گفته، سخن اظهارنظر قضایی قاعدۀ کلی، اصل گواهی، شهادت، سوگند▼ بیانیه