بالا آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت آوردن، استفراغ کردن، قیکردن، اُغ زدن نشخوار کردن آروغ زدن باد درکردن سکسکه کردن سرفه کردن، صدا را صاف کردن تف کردن بیرون دادن [مدفوع]
بالا رفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت بالا رفتن، بلند شدن، سوار شدن، سواری کردن ارتفاع گرفتن، اوجگرفتن، اززمین بلند شدن، صعود کردن، پرواز کردن بهقله رسیدن، ازکوه بالا رفتن، تلاش کردن پر
بالابرندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت یۀ خمیر، مادۀورآورنده، اهرم، جک، بازو، جرثقیل، قرقره، ماشین، آسانسور، بالابر، تشک فنری چیز سبک
ملاقهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام قه، قاشق چنگال، چاقو، کارد قاشق سوپخوری، قاشق مرباخوری، قاشق چایخوری بیل، چمچه، سرطاس فرقون، گاری، آبگردان
ماشینهای راهسازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی سازی، وسائط نقلیۀ سنگین، بولدوزر، گریدر، لودر، غلتک، بیل مکانیکی، جرثقیل، کامیون، وسیلۀ نقلیۀ جنگی، وسیلۀ نقلیۀ عمومی
کار[یدی] کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کردن، کار کردن، رنج بردن، بیل زدن، آفتاب خوردن، اضافه کار کردن، شغل داشتن، شاغل بودن، اشتغال داشتن رانندگی کردن
آگهی تجاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط آفیش، آگهی، تبلیغ، اطلاعیه، بیلبورد، پوستر، شعار، پیام بازرگانی، پیام پلاکارد، تابلو آگهیتلویزیونی
گزارشهای حسابداری:صورتهای مالیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ای حسابداری:صورتهای مالی، گزارشات حسابداری، حساب سودوزیان، ترازنامه، بیلان، صورت تغییراتدروضعیت نقدی صورتحساب ماهانه، صورتوضعیت، تراز آزمایش