بیش ازپنجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد م] بیش ازپنج، اندی حواس پنجگانه، [◄ حواس 374]، هفت شهر عشق، هفتخوان رستم، گل صدبرگ، عجایبهفتگانه، [◄ ساختمان بلند 209] جین، دوجین صد، هزار، میلیون،
عصبانی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی دن، بی صبر بودن، عصبیبودن، غریدن، بلند صحبت کردن، نگاه غضب آلود کردن، خیره نگریستن، ترشرو بودن اعصاب کسی خراب بودن، اعصاب کسی خرد (داغان
شخص اجتماعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی اعی، میزبان، ملاقاتکننده، عضو فعال، مشتری همیشگی، اهل بروبیا، درخانهباز آدم خوش مشرب، بالا نشین، محفل نشین
عزیزمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ق من، محبوبۀ من، جانم، دلم، جان دلم، جان من، نازنین من طبیب من، حبیب من سرور محترم، آقایمحترم، سرور گرامی، استاد گرامی، دوست عزیزم، استا
عصبانی شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ردن، برآشفتن، متغیرشدن، آتش گرفتن، کنترل خود را ازدست دادن، دیوانه شدن، منفجر شدن، خشمگینشدن، ازکوره دررفتن، آشفتن، برافروختن، ناراحت ش
بزرگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] بزرگ، کبیر، درشت قابلتوجه، زیاد، بسیار، فراوان بیش، بیشتر، زیادتر، افزونتر، اکثر، اغلب، بیشترین، حداکثر، اکثریت، برترین گنده، سنگین جادار، وسیع