بارانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ، بارش، بارندگی، تگرگ نمنم باران، رگبار، باران بهاری، بارانِاسیدی، باران سرخ، باران مصنوعی، باراندن رعدوبرق، آسمانقرمبه، طوفان، هوای بارا
خارجیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ی، بیگانه، اجنبی، فرنگی، تبعۀ خارجه، ناشناس، غیر، غریبه، غریب، غربتی، آواره، پناهنده، کوچکننده بیگانگان، اغیار، اجانب، اَتباع خارجه(بیگانه، خارجی)،
بیرونی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت بیرونی بودن، خارج بودن، بیگانگی، غریبی، غیرباطنی (عارضی) بودن عارض پیرامون، بیرون لایۀ بیرونی، دوری عدم تطبیق
بیرونی [فضا]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد بیرونی [فضا]، خارجی، بیگانه، ظاهری برونی، پیرامونی، محیطی سطحی ◄ کمعمق شناور، غوطهور اهل بیرون رفتن، اجتماعی عارضی غریبه، ناشناس، ناآشنا، نابلد بی
نگهداری نشدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی اری نشدن، جدا شدن، بیگانهشدن شُل بودن، هرزبودن، بازی کردن[زنجیر یا تسمه]، گسیخته بودن، جدا بودن، جدا شدن مدعی نداشتن ازچنگدررفتن
عارضیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود عارضی، عرضی، خارجی، بیگانه، بیرونی [مجرد] ازبیرون بهدستآمده، اکتسابی، کاشتهشده، القاشده، تلقین شده متعالی، مافوق، برتر ظاهری، بیرونی [فضا] کمکی،