بیماری پوستیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، اگزما، بثوراتجلدی، جوش صورت، آکنه، عرقسوز، کورک، دمل، غده، تاول، زگیل، تبخال، آفت دهان، ماده، آفتابگرفتگی، آکله جذام، برص مخملک، سرخک، س
بیماری حیواناتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اری حیوانات، بیماری دامی هاری جنون گاوی، تب برفی، آبلۀگاوی، آبلۀگوسفندی، مشمشه آنفولانزای مرغی
بیمارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی بستری، مریض، مبتلا، دچار، مبتلا بهمرض مشخص▼ عاجز، علاج ناپذیر، درحال موت، مردنی مجروح، زخمی، شوکه، مصدوم، مضروب، آسیبدیده رنجور، دردمند، نا
بیمار بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یمار بودن، مبتلا بودن، دچاربودن، رنج بردن، خوب نبودن، طوریش بودن اعتیاد داشتن، معتاد شدن بستریشدن، دربیمارستان پذیرفته شدن بیمارشدن، دچار تهو
بیجوهریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ] بیجوهری، بیاساسی، عدم مجازی بودن، مجرد بودن، انتزاعی بودن، معنویت هیچ، صفر هوا، سَبُکی سطحی بودن، کم عمقی خلاء احمقانه بودن، امر محال بی ربطی، ف
بینظمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم نظمی، بیترتیبی، نابهسامانی، عدم هماهنگی، درهم برهمی، بههم ریختگی، درهم ریختگی، هرج ومرج اختلال، تلاطم، شلوغی، آشوب جنجال، سروصدا، قال، همهمه، صدای
بیتربیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی نااهل، بیفرهنگ، بی تمدن، ناجنس، ناجور، ناباب، عامی، عوام، بینزاکت، بازاری، دهاتی، کولی، توده، وحشی، بدوی بی احساس بیکلاس، بیادب، ناشی تو
بیپرواییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی پروایی، بی ملاحظگی، تندی، عجله، شجاعت، خطر، حماقت عملیات انتحاری
بیپروافرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بیپروا، بیاحتیاط، عجول، خودرأی، آمادۀ کار بیپروایانه، نسنجیده، نپخته، بی خرد