بدن انسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، تن، پیکر، آغوش، ارگانیسم، هیکل، قواره، اندام، قدوقواره، بالا، قدوبالا، قدوقامت جان، روح کالبدشناسی، علوم پزشکی، اندام، ماهیچه، مفصل، عضله قامت
اجزای بدن حیوانات: پوزهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی حیوانات: پوزه، خرطوم، منقار، نیش، چنگال، چنگ، پنجه، بادکش، باله برانشی، آبشُش سُم، کوهان، یال، بخولق ◄ اسب نافه، اشبل (اشپل)، عاج، شاخ، سیرابی،
ازدواج کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی کردن، شوهر کردن، زنگرفتن، جفت شدن، بختش باز شدن عشقبازیکردن
عقدکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی کردن، بهازدواج دادن، شوهر دادن، نامزد کردن، دست بهدست همدیگر دادن، دختر دادن و دختر گرفتن، ناف کسیرا با (به) نام دیگری بریدن، انتخاب ک
تهدید کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ید کردن، اخاذی کردن، باتهدید وادار کردن، نهیب زدن، امر کردن، ترساندن، تشر زدن، تلافیکردن بهمبارزه طلبیدن فحش دادن امر کردن، طلبیدن
ترحم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی م کردن، دل سوزاندن، دلسوختن، دل بهحال کسی رحم آمدن، امان دادن، بخشودن، ترحم کردن (آوردن)، بخشیدن همدردی کردن، دلداری دادن، آب بر آتش کس
اظهار عشق کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی شق کردن، خواستگاری کردن، پیشقدم شدن، چشمک زدن، نگاه کردن، پیشنهاد ازدواج دادن