بسیارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد لی، زیاد، فراوان، بیشمار، بیحد، بیحدوشمار، کثیر، عدیده، متعدد، بیاندازه، افزون، مالانهایت، وافر مُفصّل، طویل [کلام] هنگفت، گران، فاحش بیشتر، عمده
بار آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ر آوردن، بارور کردن، تخم(بذر) پاشیدن (افشاندن، افکندن)، کِشتن، کشت کردن، کاشتن تکثیر کردن، تولید کردن محصول دادن، بار دادن، میوه دادن▼ تولید مثل کرد
بارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، باگاژ، توشه، باروبندیل، باروبنه، زاد، اقورراهی (آقورایی)، بنه، جسم منتقلشده کارگو، فله اضافهبار چمدان، جامهدان، کیسه، ساك، كیف دستی، کیف (ساک) س
بازارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی سوق، چهارسوق، راسته، بازارچه، پاساژ، میدان، سبزهمیدان، تیمچه، بورس، کوی، کوی آهنگران شنبهبازار، بازارروز، ترهبار، خشکبار، بازار مکاره، جم
زمان باستانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ن باستان، ماقبل تاریخ دورۀ ژوراسیک، دورانهای زمینشناسی، زمینشناسی عصر حجر عصر فراعنه، یونان باستان، قرون وسطا دوران مادها، سلسلۀ هخامنشی، اشکانیان
بنیادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد مبنا، اصل، بنیان، زیربنا، شالوده، کف اتاق، بستر، سنگفرش، [ فرش 226]، پا[ی]، پایه▲ بنا، ارکان، ستون▼ ریشه، بیخ، پی، تَه، بُن، خشت اول، سرآغاز
خیلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ، بسیار، زیاد بیشتر، اکثراً، غالباً بهافراط، الیماشاءالله، بسیار زیاد، بیشازاندازه اینهمه ایبسا
مینیاتورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد تور، تصویر بسیار کوچک، تصویر ریز و ظریف، تابلوی نقاشی مینیاتوری کردن، کوچک کردن عکس، کنتاکت، عکاسی طرح کوچکشده میناتوریبودن، ظرافت، باریکی، نازکی
کانالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی کانال، بستر رود، حوزۀ رود، دره، مسیل رودخانه ◄نهر آبگیر، آبگاه، مجرا، قنات، کاریز، تونل، سوراخ ◄ حفره لولۀ نفت، خط لوله، لولهکشی، لولۀ آب، ش
وافرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی افر، بسیار، پربار، سرریز، تمام، پُر مفرط، بیشازحد، زائد▼ بسیار، خیلی، زیاد، فراوان▼، عدیده، متعدد، بیشمار، کثیر، بیحد، بیاندازه، عظیم، ما