باریدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی وریختن، آمدن، باران آمدن، باران زدن، باران گرفتن، شُرشُر آمدن، برف آمدن، آب شدن اشک ریختن
بو کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی بو کردن، بو کشیدن، بوییدن، نفسکشیدن کشف کردن بو دادن، اسپند دود کردن، دود دادن
حس کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی افتن، یافتن، آمدن، شنیدن، چشیدن، مزه کردن، بوییدن، بو کردن، دیدن، درد کردن آگاه شدن، احساس کردن
لمس کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی کردن، تماس گرفتن، بوسیدن، نوازش کردن، دست زدن، ناخن کشیدن، خاراندن، حس کردن مماس بودن، تماسداشتن، مجاور بودن، مالیدن، برخوردکردن ضربه زدن، درد آ
نوازش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ، ناز کردن، بوسیدن، ماچ کردن، بوسه زدن (گرفتن)، لمس کردن، فشار دادن، نگهداشتن، دوست داشتن سر برروی شانۀ کسی گذاشتن، درآغوش گرفتن(کشیدن)،
تعظیم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ردن، خَم شدن، کمر دوتاکردن، کُرنش کردن، مؤدب بودن، احترام نشان دادن تسلیم شدن، توافق کردن زمین بوسیدن