بومیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ی، مادری [زبان]، مقیم، ساکن، مهاجر، مردمی، خلقی، تودهای، ملی، قومی، نژادی، ایلیاتی، ایلی
بوی بدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی د، تعفن، عفونت، ناگوارایی، بوی گندیدگی، تجزیه، گند، نا، زیربغل، بوی دهان سیر، پیاز کثافت، ناپاکی، فاضلاب، گنداب
اهالی بومیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام بومی، ساکنان اولیه، عشایر، ایلات بومی، محلی، اهل، بلد، بیاباننشین، بدوی، چادرنشین، ایلیاتی، ایلی، کوچکننده قوم، اقلیت، قبیله، ایل، طایفه، سبط،
بوی بدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی د، تعفن، عفونت، ناگوارایی، بوی گندیدگی، تجزیه، گند، نا، زیربغل، بوی دهان سیر، پیاز کثافت، ناپاکی، فاضلاب، گنداب
اهالی بومیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام بومی، ساکنان اولیه، عشایر، ایلات بومی، محلی، اهل، بلد، بیاباننشین، بدوی، چادرنشین، ایلیاتی، ایلی، کوچکننده قوم، اقلیت، قبیله، ایل، طایفه، سبط،
بوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، عطر، بوی بد، رایحه، دود، بخور، عود نسیم نا بویایی، شامه، مشام، بینی، دماغ، سوراخ بینی ◄ برآمدگی استشمام
صفات بیماریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یماری، لاعلاج، درمانناپذیر، ناعلاج، مسری▼ بومی، گرمسیری، سردسیری