بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ل] بودن، وجود داشتن جزیی ازچیزی بودن، قائم به ذات بودن ازقبلبودن، مقدم بودن رایج بودن، اکنونبودن تداوم داشتن، ادامه دادن، بقا داشتن، دوام داشتن، طول
بودجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی وجه قابلاستفاده، وجوه تأمینشده، خرجی، پول توجیبی، کیسه توانایی مالی، استطاعت تعهد، تعهدپرداخت، تأمین مالی کنترل بودجهای، بودجهبندی
کهتر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] کهتر بودن، ناخن کوچکۀ کسینشدن، کم آوردن پیروی کردن، دنبالهروبودن، دنبال کردن کم گذاشتن تبعیت کردن، فرمان بردن، اطاعت کردن، تسلیم شدن
کمنور بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ل] کمنور بودن، کدر بودن مبهم دیدن کمنور شدن، رو بهزوال گذاشتن درکمین بودن
بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ل] بودن، وجود داشتن جزیی ازچیزی بودن، قائم به ذات بودن ازقبلبودن، مقدم بودن رایج بودن، اکنونبودن تداوم داشتن، ادامه دادن، بقا داشتن، دوام داشتن، طول
بودجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی وجه قابلاستفاده، وجوه تأمینشده، خرجی، پول توجیبی، کیسه توانایی مالی، استطاعت تعهد، تعهدپرداخت، تأمین مالی کنترل بودجهای، بودجهبندی
کهتر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] کهتر بودن، ناخن کوچکۀ کسینشدن، کم آوردن پیروی کردن، دنبالهروبودن، دنبال کردن کم گذاشتن تبعیت کردن، فرمان بردن، اطاعت کردن، تسلیم شدن
کمنور بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ل] کمنور بودن، کدر بودن مبهم دیدن کمنور شدن، رو بهزوال گذاشتن درکمین بودن