بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ل] بودن، وجود داشتن جزیی ازچیزی بودن، قائم به ذات بودن ازقبلبودن، مقدم بودن رایج بودن، اکنونبودن تداوم داشتن، ادامه دادن، بقا داشتن، دوام داشتن، طول
بودجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی وجه قابلاستفاده، وجوه تأمینشده، خرجی، پول توجیبی، کیسه توانایی مالی، استطاعت تعهد، تعهدپرداخت، تأمین مالی کنترل بودجهای، بودجهبندی
کمنور بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ل] کمنور بودن، کدر بودن مبهم دیدن کمنور شدن، رو بهزوال گذاشتن درکمین بودن
شفاف بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شفاف بودن، نور را رد کردن، زلال بودن، تهش را دیدن، مثل شیشه بودن شفاف کردن
بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ل] بودن، وجود داشتن جزیی ازچیزی بودن، قائم به ذات بودن ازقبلبودن، مقدم بودن رایج بودن، اکنونبودن تداوم داشتن، ادامه دادن، بقا داشتن، دوام داشتن، طول
بودجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی وجه قابلاستفاده، وجوه تأمینشده، خرجی، پول توجیبی، کیسه توانایی مالی، استطاعت تعهد، تعهدپرداخت، تأمین مالی کنترل بودجهای، بودجهبندی
کمنور بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ل] کمنور بودن، کدر بودن مبهم دیدن کمنور شدن، رو بهزوال گذاشتن درکمین بودن
شفاف بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شفاف بودن، نور را رد کردن، زلال بودن، تهش را دیدن، مثل شیشه بودن شفاف کردن