متعلق بهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] متعلق به، مالِ، ازآنِ دراختیارِ، درتصرفِ مختص به وابسته به، مربوط به
بهسرعتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت بهتندی، تیز، برقی، باعجله، تندوتیز، چابک، بهطور سریع، سریعاً، فوری، باشتاب، بدوبدو، عنانگسیخته
بهنحو ناآمادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی د] بهنحو ناآماده، بدون آمادگی فیالبداهه، بیمقدمه، باعجله، سراسیمه، بادستپاچگی قبل ازموعد، زود دیرترازموعد، باتأخیر بیفکرانه، بیمطالعه، ع
سریعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت د، باشتاب، پُرشتاب، چابک، باعجله، تیز، چست، چالاک، بدو، تازنده، شتابنده، جهنده اکسپرس، سریعالسیر، تندرو، تیزرو، تیزپا[ی]، بادپا برقآسا، شهابگونه،
عجلهکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه جلهکردن، شتاب کردن، خودرارساندن، سراسیمه رفتن، بدوبدو کردن، سریع رفتن باعجله بردن، سَر بُردن خود را باختن، مضطرب شدن، کلافه شدن، دستپاچه
ناتمامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل اتمام، انجام نیافته، معلق، بلاتکلیف، نشده، ناکرده نپخته، نیمپز، نرسیده، کال، نارس تکهتکه، نیمهکاره، جزئی، تکمیلنشده نیمهتمام، پرداختنشده،