متعلق بهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] متعلق به، مالِ، ازآنِ دراختیارِ، درتصرفِ مختص به وابسته به، مربوط به
متکبر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ودن، مغرور بودن، باد به (تویِ، در، زیر) غبغب (گلو، آستین،...) انداختن، باد داشتن، باد درسر داشتن، باد کردن، از دماغ فیل افتادن، خدا رابنده ن
کمک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کمک کردن، یاری کردن، دست کمکدراز کردن، همکاری کردن راه آمدن وام دادن آب به آسیاب کسی ریختن، کمک دادن، کمک رساندن، یاری دادن، یا
تنزلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت تنزل، پایین آوردن، کاهش، اسقاط، زوال تنزل رتبه، تحقیر، حقارت ازتخت بهزیر آوردن، خلع، سرنگونی سرکوب، تحدید، سختگیری، انقیاد کاهش فشار، فقدان هوا اُف
بیمارستانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی نیک، مریضخانه، درمانگاه، پلیکلینیک، مطب، بهداری، بهزیستی، تیمارستان، خانۀ سالمندان، دارالشفا، شفاخانه، آسایشگاه تیمارستان، بیمارستان روانی،