متعلق بهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] متعلق به، مالِ، ازآنِ دراختیارِ، درتصرفِ مختص به وابسته به، مربوط به
خطا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال کردن، اشتباه کردن، دچاراشتباه شدن، درست نفهمیدن، بد تعبیرکردن، بد فهمیدن، امر به(بر) کسی مشتبه شدن، اشتباه فهمیدن، نفهمیدن دچار خطا و اشتبا
بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ل] بودن، وجود داشتن جزیی ازچیزی بودن، قائم به ذات بودن ازقبلبودن، مقدم بودن رایج بودن، اکنونبودن تداوم داشتن، ادامه دادن، بقا داشتن، دوام داشتن، طول
شکل دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل دادن، شکل بخشیدن، بهسبکخاص درآوردن، شکل خاصی دادن، اسلوب بخشیدن، آراستن، آرایش دادن، درست کردن، بههمآوردن تشکیل دادن، درست کردن، ساختن، به صورت چیز
متعلق بهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] متعلق به، مالِ، ازآنِ دراختیارِ، درتصرفِ مختص به وابسته به، مربوط به
احاطه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد حلقه زدن [به دورچیزی]، دور چیزی خط کشیدن، دیوار کشیدن (به دُورِ)، حلقه کردن، محصور کردن، محاطکردن، محیط کردن، محدود کردن، حصار کشیدن، حصار بستن، حدر