متعلق بهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] متعلق به، مالِ، ازآنِ دراختیارِ، درتصرفِ مختص به وابسته به، مربوط به
نوکرصفت بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی کرصفت بودن، آبروی خود را ریختن، به پای کسی افتادن، تعظیم و تکریم کردن، تسلیم شدن، تعظیم کردن، خدمت کردن تملق گفتن
کمکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کمک، یاری، مدد، مساعدت، امداد فریادرسی، دادرسی، دستگیری، احسان، نیکخواهی همدستی، یاوری، همیاری، معاونت، همکاری، بخشش، احسان، اع
آمادۀکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی کار، حاضر بهخدمت، مأمور، مسئول، اعزامی، عهدهدار، متعهد، متقبل، متکفل، متولی، مسئولیتپذیر متهور، پیشقدم ماجراجو
معلق بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان بودن، در انتظار بودن، آماده بهخدمت بودن مسکوت ماندن، بهحال تعلیق درآمدن
آسانشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ، سادهشده، حاضر بهخدمت، سَبُک، تسلیمشده، بی قیدوشرط، راحت آسانکننده، مشکلگشا[ی]