بهجایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر جای، درعوض، بهازای، دربرابر، برایِ، درقبالِ، بدلِ وکالتاً، ازطرفِ، بهعوض، درمقابل
متعلق بهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] متعلق به، مالِ، ازآنِ دراختیارِ، درتصرفِ مختص به وابسته به، مربوط به
جایگزین کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر انشین کردن، جازدن، گنجاندن، تعویض کردن، عوض کردن، بهجای دیگری گذاشتن، تبدیل کردن، مبادلهکردن، ردوبدل کردن، تسعیر کردن، معاوضه کردن، تبادل کردن، تج
بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ل] بودن، وجود داشتن جزیی ازچیزی بودن، قائم به ذات بودن ازقبلبودن، مقدم بودن رایج بودن، اکنونبودن تداوم داشتن، ادامه دادن، بقا داشتن، دوام داشتن، طول
دوباره بهدست آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ست آوردن، باز پس گرفتن، جبران کردن، آب رفته به جوی بازآمدن، بازیافتن، بازیافت کردن، مجدداً تسخیر کردن، وصول کردن، زنده کردن، صاحب شدن
داراییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی رایی، مال، مایملک، مایه، حق، سرمایه، ثروت اموال منقول و غیرمنقول، مِلک، مِلک شخصی، سهم، متصرفات، مایتعلقبه، علاقه، متعلقات، داروندار، مالو
جایگزینیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ینی، گذاشتن چیزی بهجای (درجای) دیگری، جایگزینسازی، جانشین سازی، جانشینی، وکالت، کفالت، تعویض، تغییر، تغییر متقابل جایگذاری، جابهجایی، انتقال تش