میل نداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی یل نداشتن، اکراه داشتن، بیزاربودن، حالش بهم خوردن، دوست نداشتن، اعتراض کردن عصبانی شدن متنفربودن، نفرت داشتن متأسف شدن، اکراه داشتن
مغشوش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم وش کردن، بههم ریختن، آشفتهکردن، آشفتن، ازشکل انداختن، بدشکل کردن، تکان دادن، حرکت دادن بههم ریختن اوضاع، مداخله کردن، مانع شدن گم کردن، درجای عوضی
نگاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دید، برانداز، نیمنگاه، گوشۀ چشم، نگاه چپچپ، نگاه دزدانه، چشمک، تلمیح یک نگاه، چشم بهم زدن، طرفةالعین، لمحه، لحظه محو، خیره درانظار بودن ◄ تجلی
کثیففرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی آلوده، نجس، چرک، چرکین، آردی، گردگرفته، نارُفته، پلید تیره، گلی، لجنی، باتلاقی چرکآلود، ریمآلود، لچر ادراری اخی، اخ بهم ریخته، آشفته