فعالشدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه یدار شدن، ازخوابپریدن، برخاستن، ازخواب برخاستن، جنبیدن، تکان خوردن، بهخود تکان دادن، بهچیزیافتادن، بهکاری مشغول شدن
خدایافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب جمله] خدایا!، ایخدای من پروردگارا، بارخدایا، الهی، الاهی، الها، الاها، اللهم عزوجل
اتفاق افتادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر افتادن، وقوع یافتن، واقعشدن، آمدن، پیش آمدن، روی دادن، برخاستن، شدن، تحویل یافتن، متولد شدن، بهدنیاآمدن تصادفاً وقوع یافتن رسیدن آسمان به زمین آمد
منتج شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت شدن، برآمدن، مشتق شدن، آمدن، پیدایش یافتن، ناشی شدن، نشئت گرفتن (یافتن)، برخاستن، سرچشمه گرفتن، آبخوردن از جایی بیرون آمدن، صادر شدن، پیدا شدن، ظاهر