شاخ وبرگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه: شاخه، سرشاخ، بُن، برگ، ساقه، جوانه، تنه، کُنده، بالاتنه، ریشه، پیاز، غده، پاجوش، بچه، نشا، رخ، نافه برگک، برگچه، برگه، بَشَره، برچه گل، بهارن
دانسته {2فرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال [قید]}، بادانایی و درایت، عالمانه، عالماً، باعلمبه، عمیقاً، عمیق، آگاهانه
بدخواهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی واهی، بداندیشی، دشمنی، خباثت، رذالت، طینت بد، خبث طینت، کینهتوزی مایۀ هلاک، رنجش، غبطه چشم زخم، طلسم نامهربانی، بیمحبتی، بیمهری، بیا
مشکوکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال شکوک، شکاک، بدبین، بداندیش، ظنین، کافر فرصتطلب حسود دودل، مردد ◄ شکاک