بهارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان نوبهار، آبسال، بهاران، نوبهاران نوروز، سال نو، اعتدال بهاری، ربیع موسم گل
بار آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ر آوردن، بارور کردن، تخم(بذر) پاشیدن (افشاندن، افکندن)، کِشتن، کشت کردن، کاشتن تکثیر کردن، تولید کردن محصول دادن، بار دادن، میوه دادن▼ تولید مثل کرد
بارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، باگاژ، توشه، باروبندیل، باروبنه، زاد، اقورراهی (آقورایی)، بنه، جسم منتقلشده کارگو، فله اضافهبار چمدان، جامهدان، کیسه، ساك، كیف دستی، کیف (ساک) س
بهتر شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ر شدن، بهبود یافتن، خوبشدن وضع، روبهبهبود گذاشتن، رفاه بهدست آوردن، بازسازی شدن، پیشرفت کردن، بالیدن آدم شدن، اصلاح شدن بههم آمدن، التیام
سبزیخوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت زیخوردن تره، جعفری، نعنا، شاهی، ترتیزک، شوید، ریحان، گشنیز، شنبلیله، ترخون، مرزه، بابونه، بادیان، بهار اسفناج ترب، تربچه، پیازچه سبزی برای پختن، سب
دورهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان وره، مدت، موقع، وقت، عهد، زمانه▼ بلندمدت، کوتاهمدت موقع روز، صبح، عصر وقت سال، فصل، موسم، بهار، تابستان، پاییز، زمستان مدت قرارداد، دورۀ قراردادی،
منقبض کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کردن، کوچک کردن، ازحجمچیزی کاستن، متراکم کردن، متکاثف کردن فشردن، تحت فشار قرار دادن، فشار آوردن، چلاندن، فشرده کردن، افشردن، پالودن، عصاره گرفتن، ا
ترحم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی م کردن، دل سوزاندن، دلسوختن، دل بهحال کسی رحم آمدن، امان دادن، بخشودن، ترحم کردن (آوردن)، بخشیدن همدردی کردن، دلداری دادن، آب بر آتش کس
تعمیر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ردن، اصلاح کردن، ترمیمکردن، بهتر کردن، رتوش کردن، صافکاریکردن