بنیادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت یادین، زیربنایی، اساسی، پایهای، محوری، مرکزی، قاطع، تعیینکننده ابتدایی، مقدماتی لازم، حیاتی، اصلی، عمده، مهم ریشهای، ارگانیک، ساختاری ماهوی، فطری
انقلابیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر انقلابی، بنیادی، ریشهای، اساسی تندرو، مکتبی، رادیکال متجدد، نوگرا، مدرن کمالگرا [◄ کمال 646] ویرانگر، مخرب فتنهجو، یاغی، سرکش خشن، شدید
آغازینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم زین، افتتاحی، شروعکننده، مقدماتی، ابتدایی، بنیادی، دیرینه، بدوی اولیه، خام، کال، نارس جنینی، ناتمام گشایشی آغازگر نودمیده، تازه برآمده، نوشکفته، نورس
پایینترینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد پایینترین، زیرین، پایینی، تحتانی، پایین مینیمم، حداقل، اقل ◄ کمتر اسفلالسافلین ریشهای، بنیادی خوابیده زیرزمینی، تحتالارضی نگاهدارنده
اصلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، حقیقی، واقعی اساسی، بنیادی، عمده، مهم، ذاتی اصل کاری اصلیه