بند آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی دن، سد زدن، سد کردن، سوراخ را گرفتن، بستن، متوقف کردن بند آمدن باران، متوقف شدن
بلندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ند، مرتفع، رفیع، متعالی، بالا، سربهفلککشیده، سرکش قدبلند، دراز، دیلاق، رعنا، سروْ قد، بالابلند، بلندبالا، کشیده، نازک، باریک، دراز قد، لنگدراز،
بادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی باد، جریان، جریان هوا، وزش، هوا کوران، نسیم▼، طوفان، باد موسمی، باد داغ، باد صرصر، باد سموم، باد نوروز، باد خزان باد موافق، باد مخالف خمسین،
بدن انسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، تن، پیکر، آغوش، ارگانیسم، هیکل، قواره، اندام، قدوقواره، بالا، قدوبالا، قدوقامت جان، روح کالبدشناسی، علوم پزشکی، اندام، ماهیچه، مفصل، عضله قامت
طولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ول، درازا، طولجغرافیایی، درازی، قد، بلندی قطر، کالیبر، ضخامت، شعاع، محیط طولموج کشش، بُرد، رسایی، دسترس، دامنه، میدان دید، پهنۀ دسترسی، میدان، عمق،
شکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی شکار چارپا (شکاربزرگ)، ماهیگیری، شکار پرندگان مراحلشکار چارپا: کولهکش، باد چاق کردن، دید، دوربین کشیدن، پاک کردن، تیراندازی، کولکردن، پوست ک
بند آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی دن، سد زدن، سد کردن، سوراخ را گرفتن، بستن، متوقف کردن بند آمدن باران، متوقف شدن
بستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ] بستن، گرفتن، مُهر کردن بند آوردن چفت کردن، پیش کردن، پیوستن، محکم کوبیدن، سد کردن، مسدود کردن، خفهکردن منعقد شدن، دلمه شدن، لخته شدن، سفت شدن، ماسی