بمبارانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ، بمباردمان، بهتوپبستن، تیرباران، شلیک دستهجمعی، ضدهوایی
بمبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) نارنجک، کوکتلمولوتف بمب اتمی، بمب ئیدروژنی مین بمب خوشهای، تلۀ انفجاری
بمبارانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ، بمباردمان، بهتوپبستن، تیرباران، شلیک دستهجمعی، ضدهوایی
بمبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) نارنجک، کوکتلمولوتف بمب اتمی، بمب ئیدروژنی مین بمب خوشهای، تلۀ انفجاری
عملجنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) جنگ، عملیات، بمباران عملیات مشترک، اعزام نیرو، حمله، دفاع خونریزی، کشتار، لشکرکشی
دلخراشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی خراش، خشن، زنگزده، خشک، زنگدار، صفیرکشان، آبنکشیده بَم، غرنده، غران ناهنجار، ناسازگار، ناهماهنگ