بافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد بافندگی کردن، درهمبافتن، درهم پیچاندن، تنیدن▲ دانه انداختن، سر انداختن، کور کردن بههم پیچیدن، گیر انداختن دوختن، گره زدن ریستن، ریسیدن، تابیدن، به
آرایش کردن گیسو: بافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ردن گیسو: بافتن، مش کردن، رنگ کردن، کوپ کردن، صاف کردن، فر زدن آرایش مو
رنگ باختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی باختن، بیرنگ شدن، سفید شدن، رنگ رفتن، رنگورو رفتن، پریدن، کمرنگ شدن، آفتاب خوردن
آسمان و ریسمان [بههم] بافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط آسمان و ریسمان [بههم] بافتن، آسمان ریسمان بافتن، افسانه پرداختن، تحریف کردن
آرایش کردن گیسو: بافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ردن گیسو: بافتن، مش کردن، رنگ کردن، کوپ کردن، صاف کردن، فر زدن آرایش مو
رنگ باختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی باختن، بیرنگ شدن، سفید شدن، رنگ رفتن، رنگورو رفتن، پریدن، کمرنگ شدن، آفتاب خوردن
آسمان و ریسمان [بههم] بافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط آسمان و ریسمان [بههم] بافتن، آسمان ریسمان بافتن، افسانه پرداختن، تحریف کردن