باعث غفلت شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ث غفلت شدن، حواس را پرت کردن سست کردن گمراه کردن توجه راجلب نکردن فراموش شدن دیر بودن معلق بودن نتیجهندادن
باعث شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت شدن، موجب شدن، موجباتچیزی را فراهم کردن، اساس نهادن، بالا آوردن، بار آوردن، ایجاد کردن، خلق کردن، تولید کردن هستی دادن، آفریدن، بهوجود آوردن ابداع
گنبدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل به، طاق، بقعه، ایوان مدائن، گنبد فلک کلهقند، مخروط جمجمه، سَر طاق، قوس، نیمکره قارچ، چتر، سایبان، رنگینکمان سقف مکان مقدس
مقبرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ار، قبر، گور، آرامگاه، مدفن، لحد، الحد حرم، مرقد، آستان، بارگاه، بقعه، [◄ گنبد 253]، امامزاده اهرام، بنای یادبود خاک، تربت، خاکپاک مَسکَن
عفیففرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات پاکدامن، باعفاف، آفتاب مهتاب ندیده، منزه، معصوم، بیگناه، پارسا، پرهیزگار، ممسک، معتدل فروتن، شریف، پرهیزگار محجوب، محجبه، سادهپوش طاهر، نزیه، ت
سوءتفسیرشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ت] سوءتفسیرشده، اشتباهی استعاری باعث سوءتفاهم، دوپهلو