بقا داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان شتن، بیشتر طول کشیدنازدیگری، باقی ماندن، بهجا ماندن، بعدازدیگری زنده ماندن زندهیاد ماندن صبور بودن ◄ آرام ماندن
باقی ماندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] باقی ماندن، اضافه آمدن، بازماندن بقا داشتن، پاینده بودن، ماندن، ثبات داشتن باقی گذاشتن، بهیادگارگذاشتن
وجودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود جود، بودن، کون، هستی، بقا، بود ذات مطلق، وجود مطلق، ذات خداوندی ذات معاش، جان، نَفْس، زندگی وجود درزمان، بقا، ابدیت، واقعیت وجود ازپیش، تقدم وجود در
دیرگذریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان گذری، دوام، مدت طولانی داشتن، بقا، عمر، تداوم، ماندگاری، پایداری جاودانگی، بقای عمر، آبحیات متمادی بودن، فرسایشی بودن محکومیت بهحبس ابد یک عمر، صدس
ابدیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان دیت، جاودانگی، سرمدیت، همیشگی بودن، دیرینگی، قِدَم، ازلیت بقا، نامیرایی، پایایی، دوام، دیرگذری، ماندگاری، پایندگی، ثبات، استمرار، تداوم ابد، دائم،
ثباتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر یندگی، دوام، تداوم، دیرگذری، بقا، استمرار، ماندگاری، استقامت، تعادل، موازنه، ثبوت، پایداری جاودانگی، ابدیت چیز ثابت مقاومت، استحکام