بار آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ر آوردن، بارور کردن، تخم(بذر) پاشیدن (افشاندن، افکندن)، کِشتن، کشت کردن، کاشتن تکثیر کردن، تولید کردن محصول دادن، بار دادن، میوه دادن▼ تولید مثل کرد
بارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، باگاژ، توشه، باروبندیل، باروبنه، زاد، اقورراهی (آقورایی)، بنه، جسم منتقلشده کارگو، فله اضافهبار چمدان، جامهدان، کیسه، ساك، كیف دستی، کیف (ساک) س
بارانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ، بارش، بارندگی، تگرگ نمنم باران، رگبار، باران بهاری، بارانِاسیدی، باران سرخ، باران مصنوعی، باراندن رعدوبرق، آسمانقرمبه، طوفان، هوای بارا
کاسهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام وزه، گلدان، بطری، شیشه، کریستال محیط شفاف بانکه، لگن، لگنچه، آبدان، آفتابه لگن، بادیه، دبه پارچ، تُنگ، مشربه، قدح، جام، لیوان▼ بطری، صراحی، گل
محیط شفاففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی هوا، آب، کریستال، بلوره، الماس، برلیان، تور، حریر شیشه، آبگینه، زجاج، مینا، بلور، ویترای بطری، جام، کاسه آیینه عدسی، دستگاه نوری منشور انکسار، ش
بار آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ر آوردن، بارور کردن، تخم(بذر) پاشیدن (افشاندن، افکندن)، کِشتن، کشت کردن، کاشتن تکثیر کردن، تولید کردن محصول دادن، بار دادن، میوه دادن▼ تولید مثل کرد
بارانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ، بارش، بارندگی، تگرگ نمنم باران، رگبار، باران بهاری، بارانِاسیدی، باران سرخ، باران مصنوعی، باراندن رعدوبرق، آسمانقرمبه، طوفان، هوای بارا
زن بیبندوبارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات بار، زن هرزه، بدکاره، نانجیب، پتیاره، خراب، آتشکی، ولنگوواز، خانم رئیس سلیطه