آهستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] آهسته، کُند، مثل حلزون شَل، یکپا بطئی، تدریجی، دیر، خزنده، متناوب، ادواری پایین، آرام، ملایم، باوقار، متین
دیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] دیر، گذشته، کار ازکارگذشته بهتأخیرافتاده، معوق، معلق، بلاتکلیف، پادرهوا، مسکوت، متوقف، متوقفشده بدموقع، بیگاه، نابههنگام دیرآینده، کند، سست، ک
منفعلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت منفعل، بیحال، بیاراده، مفعول▲ ساکن، بیحرکت، بیجنبش، بیجان، بیرمق، کمتحرک، سست، ضعیف، کرخ، کرخت، خوابرفته، بیحس، لخت، مرده اجرایی قابل-، ، -
طلاقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ق، جدایی، متارکه، رهایی، فسخ نکاح، صیغه طلاق، طلاق بائن، طلاق رجعی عده مبارات بیوگی