منقبضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد بض، فشرده، کوچکشده، مچاله، تنگ، چسبان، نازک، باریک نحیف، لاغر، نزار، خشک، خشکشده، چروکیده، پژمرده، پلاسیده، لطمهدیده، زوالیافته آبرفته، افشرده ل
استطاعت داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی عت داشتن، توانایی داشتن، بضاعت داشتن، خرج ودخل را جور کردن
ثروتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ت، دولت، تمول، دارایی، مال، مکنت، نعمت، هستی سرمایه، دستمایه، مایه توانگری، ثروتمند بودن، غنا، استطاعت، بضاعت، تمکین، توانایی مالی ثروتاندو
استعدادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ستعداد، قابلیت، پتانسیل، آمادگی، مستعد بودن، توانایی حساسیت، آسیبپذیری، ضعف احتمال، توانایی، شایستگی، بالقوه بودن، نهان بودن، عامل بالقوه، ذخیره، ا