تهدید کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ید کردن، اخاذی کردن، باتهدید وادار کردن، نهیب زدن، امر کردن، ترساندن، تشر زدن، تلافیکردن به‌مبارزه طلبیدن فحش دادن امر کردن، طلبیدن
برتریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، مهتری، بزرگی، بالایی، بالادستی، امتیاز، ارشدی، علو، والایی، کمال تمایز، ارجحیت، انتخاب برتر، اولویت، ترجیح، اهمیت، انتخاب جلو بودن، تقدم [در زمان]
قبل‌ازدیگری انجام دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان زدیگری انجام دادن، پیشی گرفتن، جلو زدن، بالادستِ کسی (چیزی) زدن
[صفت] بالاترینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ترین، رویی، بالایی، فوقانی، زبرین، بالادستی، علیا، برین، مافوق، برتر تاپ، سوپر هوایی، رفیع، متعالی، بلند نیکو، مهم شامخ، منیع، والا، بلندمرتبه، گران
برترفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ر، ارشد، بزرگتر، کبیر، اکبر، اعظم، عظام، عظما بلندپایه، بالا، بالادست، مافوق، مبرّز، متعالی، ارجمند، عالیرتبه مرجح، مقدم، ممتاز بیش، بهتر، خوبتر، عا