برففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی برفوبوران، بوران، کولاک بلور یخ، ستارۀ یخی برفبازی، گلولۀ برفی، آدم برفی بهمن اسکی سرسره پارو، برفروبی برفانداز، بارش شدید برف برفکوبی، برف
برففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی برفوبوران، بوران، کولاک بلور یخ، ستارۀ یخی برفبازی، گلولۀ برفی، آدم برفی بهمن اسکی سرسره پارو، برفروبی برفانداز، بارش شدید برف برفکوبی، برف
محصولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ریده، ساخته، ساختۀ دست بشر، آفرینه، آفرینش، اثر، بار، میوه، ثمره، برآورده، نتیجه، ماحصل، فرآورده محصول نهایی، محصولجانبی (فرعی) صنایع دستی، کار دستی
چیز سفیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ده، مرمر، برف، گچ، شیر، آرد، نمک، عاج، مروارید، دندان، بلور آدم سفیدپوست، روشن، بلوند سفیدپوشانتیم ملی ریشسفید
باریدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی وریختن، آمدن، باران آمدن، باران زدن، باران گرفتن، شُرشُر آمدن، برف آمدن، آب شدن اشک ریختن
مرد ازدواج نکردهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی اج نکرده، عزب، مجرد، یالقوز، راهب، زاهد، تارک دنیا ضد بشر، آدم تنها