بستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ته، گرفته، مسدود، خفه، چفت، سدشده، جلوگیریشده ناگشاده مُنحل، تعطیلشده، برکنار بلوکه، مسدودشده و غیرقابل برداشت سرپوشیده
بستهکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل نده، سدکننده، سد، بند، چفت، قفل دَر، پنجره مُهر، پلمب، منگنه گره، پیوند، مَفصَل کلید ◄ بازکننده
خوشه (بسته): خوشهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم بسته): خوشه، طره، دستۀ مو، دست، جزءترکیبی بسته، بقچه، عدل، لنگه، خرمن، امانت پستی، کیسه
مواد بستهبندیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کاغذ کادو، جلد، لفاف، روکش، مفرش، کارتن، جعبه، شیشه، قوطی، قوطی آلومینیوم، افشانه، اسپری، تتراپک، پیایتی بستهبندی، پُر کردن وسیلۀ حفاظت کیسه، سب
خدایان و بتهافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب یان و بتها، زئوس، نپتون، بُت، منات، لات، عزی، طاغوت بتپرستی شمن، بتپرست
خوشه (بسته): خوشهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم بسته): خوشه، طره، دستۀ مو، دست، جزءترکیبی بسته، بقچه، عدل، لنگه، خرمن، امانت پستی، کیسه
مواد بستهبندیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کاغذ کادو، جلد، لفاف، روکش، مفرش، کارتن، جعبه، شیشه، قوطی، قوطی آلومینیوم، افشانه، اسپری، تتراپک، پیایتی بستهبندی، پُر کردن وسیلۀ حفاظت کیسه، سب
بههمبستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت بسته، بسته، گرهخورده، چسبیده، پیچیده صحافی شده، مهارشده، بههمدوخته، دوختهشده، الصاقشده، چسباندهشده، الصاقی، متصل
ربط نداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ] ربط نداشتن، بسته نبودن، بستگینداشتن کاری نداشتن خارج ازموضوع صحبت کردن، تجاهل کردن، خودرابه کوچه علی چپ زدن، ازموضوع اصلی اجتناب کردن بیربط صحبت
انسدادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل انسداد، بسته بودن، گرفتگی، بستگی درزگیری، آببندی، بستن راه، سدمَعبر، ممانعت ◄ منع آمبولی، انعقاد، تراکم بستن، انحلال، تعطیلکردن اختناق، فقدان هوا مح