علففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی چمن، ینجه، قصیل چراگاه، مرتع اسپرک، اسپرس، اسپرزه (اسفرزه)، بشقابی، برغست، برگسُدابی، بسپایک(بسفایج)، پونهسا، ... بابونه، آندیو، سبزی خوردن
ولایتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت م] ولایت، قیمومت ابوت، پدری، بابایی کفالت، حضانت امامت، هدایت، حکومت الهی
تصرفکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی دن، غصب کردن، بالا کشیدن، مصادره کردن، اشغالکردن، ارث پدر (بابای) خودرا خواستن صاحب شدن، صاحب بودن بهزورگرفتن، بهزور ستاندن، برای خود بردا
پدرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت بابا، پاپا، اب، باب، والد، جد، نیا پدراندر، پدرخوانده پدرجد، پدربزرگ، شخص پیر آتا، اَبا، باباجی
خواستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ] خواستن، خواهش کردن، روانداختن تقاضا کردن، استدعا کردن، طلبکردن نیاز خودرا اعلام کردن، طلبیدن، نیاز داشتن دعوت کردن، فراخواندن پیگی