برآمدگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل مدگی، برجستگی▲ چیز برآمده، بینی، چانه، فک، نوک، دماغ، سیب زنخدان، منقار، آنتن، دکمه، چیز برجسته ◄برجستگی▲ آماس، بادکردگی، ورم
برآمدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل برآمده، برجسته، بیرونزده، بیرونآمده بارز، نمایان تراشیده، حکاکیشده عقابی ملتهب، محدب بیروننشسته غدهمانند
برآمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل رآمدن، ورم کردن، بیرونزدن، بیرون آمدن، جلو آمدن، پیشآمدگی داشتن توجه را جلب کردن، مرئی بودن ریشدرآوردن، زبربودن باد کردن(داشتن)، متورم بودن، آماسیدن
بامدارافرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام دارا، آسانگیر، ملایم، نرمشکننده، نجیب، مؤدب، پرتحمل، تهییجناپذیر آزاداندیش، آزادفکر، روشن، باز، دمکرات، لیبرال، آزاد، روشنفکر
تعددفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد بسیاری، بسامد، کثرت، افزونی، فزونی، انبوهی، بیشماری، فراوانی، وفور چندگونگی، چندگانگی، چندتایی، چندبرابری مثل مور و ملخ، انبوه مردم ازدحام، جمعیت، تر
ازسرگیریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد یری، عود، برگشت، رجعت تواتر، بسامد، کثرت وقوع، حرکت برگشتی، نوسان مکررگویی
کثرت وقوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان وقوع، تکرر در زمان، تعدد، تکرار [در عدد]، تواتر، فراوانی، فرکانس، بسامد، استمرار، تداوم توالی، تناوب عود
درجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، مقدار نسبی، اهمیت، قسمت، سهم، نسبت، عیار، کسر، نسبیت مقایسه جیره، کوپن، برش، تکه، سهم جزء بسامد، شدت، فرکانس، حجم، مقدار، کمیت سطح، ارتفاع، بلندی
نوسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، حرکت جبرانی، حرکتبرگشتی، حرکت متقابل، ارتعاش، لرزه، رزونانس، تناوب، جنبش، حرکت فرکانس، بسامد، تواتر، نبض، تپش، ضربان رعشه، لرزش، تلاطم، تشعشع، موج