بازیهای آبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت بی، شنا، آبتنی، واترپلو، اسکی روی آب، قایقرانی، موجسواری، سرفینگ شنا، کرال، سینه، پشت، قورباغه، پروانه، پاپیون، دوچرخه، سُرخوردن، آببازی کانو، کای
ایمنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یبناپذیر، رویینتن، مصون، تسخیرناپذیر، درامان، مطمئن امان، بزینهار، مأمون، بیترس، سالم، عافیتطلب
وسیله شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی وسیله شدن، آلت دست بودن، بازیچه بودن، مفید بودن عمل کردن، انجام دادن، آوردن، کارکردن [دستگاه]، عمل کردن، کردن، خدمت کردن، کمک کردن
مفعولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ول، موضوع مستنیر، کسبِ نورکننده عروسک، آلت دست، بازیچه، دستخوش، درمعرض، دچار، مغلوب، تحت سیطره، مظلوم -زده (∊ هیجانزده) زمین آشآلو منفعل▼ مجبور، م
فریب دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ن، فریفتن، گول زدن، چربزبانی کردن، ازراهبهدر بردن، فاسد کردن، بدآموزی کردن، دامافکندن، دام نهادن، کلاه گذاشتن، کلاه کسیرا برداشتن، کلاهبر