بزهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات صیر، گناه، لغزش، فسق، فسقوفجور، خلافکاری، جنایت، خلاف، قانونشکنی فول، خطا فقدان وظیفه، ناحق، عمل بیرحمانه پروندۀ کیفری (جزائی)
بزمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، میهمانی، مهمانی، پذیرایی، سور، ولیمه، سورچرانی، اطعام، افطاری، عروسی، ختنهسورون، پارتی خوان، سفره، بساط، میز، خوان انعام خوانچه رومیزی اسبابسفره
متعلق بهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] متعلق به، مالِ، ازآنِ دراختیارِ، درتصرفِ مختص به وابسته به، مربوط به
برخورداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی تمتع، بهره مندی، خوشبختی، اسراف، عدم اعتدال، نفسپرستی، جشن، بزم
اقوامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ن، خویشاوندان، وابستگان، نزدیکان، اطرافیان، منسوبین، قوم و خویش، خویش، کس و کار، پیوندان، فامیل، فکوفامیل، متعلقان، متعلقین، اقارب، اقربا، الاقرب
اشتباهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، خبط، سهو، لغزش، غلط حرکت غلط، سوء قضاوت، عدم تشخیص خرابکاری، سرهمبندی، عدم مهارت اشتباه لپی، نشانی غلط، آدم عوضی، اشتباه فاحش، سه، شکست،
فسقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات فساد، تقصیر، عیب، خطا، ناپرهیزی، فسقوفجور، خلافکاری ضعف اخلاقی، انحراف، انحراف جنسی، کممایگی، ضعف، جرم، بزه، قانونشکنی
خطافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ا، اشتباه▼، غلط، نادرستی، سقم، ناصوابی، خلاف باطل، بطالت، امرمحال ناواقع بودن، نابودی، عدم دوری ازحقیقت، انحراف خطای منطقی، تناقض، تناقض در