احشامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی گاو، گوساله، گوسفند، مرینوس، میش، بره، بز، بزغاله، بزبچه حیوانات اهلی، چارپایان
خزندگانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، افعی، کبری، بوآ، مار، مارمولک تمساح، سوسمار، کروکودیل آفتابپرست، بزمجه
وسیله شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی وسیله شدن، آلت دست بودن، بازیچه بودن، مفید بودن عمل کردن، انجام دادن، آوردن، کارکردن [دستگاه]، عمل کردن، کردن، خدمت کردن، کمک کردن
مفعولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ول، موضوع مستنیر، کسبِ نورکننده عروسک، آلت دست، بازیچه، دستخوش، درمعرض، دچار، مغلوب، تحت سیطره، مظلوم -زده (∊ هیجانزده) زمین آشآلو منفعل▼ مجبور، م
باغفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ستان، گلستان، پارک، پارک جنگلی، جنگل جالیز، پالیز، باغ میوه، باغچه، باغ معلق، تاکستان، موستان، باغستان، باغات، نارستان، انارستان، حدیقه، خلد، به