شاخ وبرگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه: شاخه، سرشاخ، بُن، برگ، ساقه، جوانه، تنه، کُنده، بالاتنه، ریشه، پیاز، غده، پاجوش، بچه، نشا، رخ، نافه برگک، برگچه، برگه، بَشَره، برچه گل، بهارن
یخفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی تگرگ، برفک یخچال، فریزر، سرمایش قطب جنوب، منطقۀ آبوهوایی ◄ آبوهوا یخچال طبیعی ◄ کوه
مجوزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام دستور، برگۀ فرمان، اجازه حُکم، حکم کتبی، ابلاغ، ابلاغیه، احضاریه، حکم توقیف، حکم جلب، مراحل قضایی پاسخ قرارداد، حُکم کارگزینی، حکمانتصا
مزیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ت سوق الجیشی، پیشی، امتیاز، حق ویژه، تقدم، آتو، برگ برنده، آس، مزیت نسبی مابهالامتیاز چیز برتر، نورعلینور پوئن، بستانکاری جواز، پروانه، مجوز(اجازه
بیتأثیریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ثیری، بیاثری، بطالت، بیهودگی غرور بیجا بیفایده بودن فرد بیهوده، آدم بیخاصیت: برگ چغندر، مترسک امر محال