برکنار بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ر بودن، متروک بودن، زنگزدن، زوال یافتن ترکشده بودن
برکنارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ک، فروگذاشته، ازدور خارجشده، ازکارافتاده، بهدردنخور، متروکه، مهجور، کاملاً مستهلک شده، سوخت شده، غیرقابل استفاده آشغال، دورریز، دورانداخته
عدمنگهداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی عدمنگهداری، برکناری، واگذاری، تحویل، تخلیه اعراض، انتقال، نقلوانتقال، انتقال ملک ارائه برای فروش ومصرف، فروش گسستن، رها کردن، رهاسازی، ترخی
عزلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام اخراج، انفصال، برکناری، تنزل رتبه، طرد، دفع پاکسازی، ریزش، تعدیل نیرو، خاتمه خدمت تغییر عقیده
تفریقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ریق، تقلیل، منها، کسر، حذف، برکناری، استثنا برداشت، اخذ جدایی مفروق علیه، مفروقمنه فقدان رقم کاهنده کشف
ترکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام م] ترک، ترک عادت ترک استفاده، عدم استعمال، برکناری، عدماستفاده ویرانی، زوال تمرین نداشتن، عدم مهارت ترک اعتیاد، بازپروری
بیرونگذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت نگذاشتن، کنار گذاشتن، استثنا، سلب، طرد، منع، حذف، انحصار، خودخواهی عدم قبول، رد، برکناری، عزل تحریم، بایکوت، ممنوعیت سلب آسایش (اختیار، اعتماد، ...