تشنجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم برهمی، بههمریختگی، تلاطم، همهمه، جوش وخروش، انقلاب جوی، طوفان، باد جهنم قیلوقال، بلوا، دادوبیداد، آژیر، بلندی صدا دعوا، جنگ جنجال، آشوب
بینظمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم نظمی، بیترتیبی، نابهسامانی، عدم هماهنگی، درهم برهمی، بههم ریختگی، درهم ریختگی، هرج ومرج اختلال، تلاطم، شلوغی، آشوب جنجال، سروصدا، قال، همهمه، صدای
پایین آمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت یین آمدن، پایین افتادن، غرقشدن، ارتفاع کم کردن، فرود آمدن، برزمین نشستن، پیاده شدن غروب کردن باریدن، فرودآمدن یا فرود آوردن چیزی بهطور مداوم زوال ی
افتادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت زمین خوردن، پخششدن، پهن شدن، نشستن، سقوط کردن پخش زمین شدن، پهن زمین شدن، ولو شدن، بهزمین آمدن، نقش برزمین شدن، افت کردن [≠ انداختن 311]
صلحکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) آشتی کردن، ترکمخاصمه کردن، بهمخاصمه پایان دادن، آتشبس دادن، مکث کردن، فراموش کردن، شمشیررا غلاف کردن، سلاحرا برزمین گذاشتن ا