برنامهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] برنامه، طرح، سیاست▼ برنامهریزی، سیاستگذاری، سازماندهی، ساماندهی، اسبابچینی طرح، لایحه، پیشنویس، مانیفست بودجه
برنامهریزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ز، سازنده، طراح، بانی، بنیانگذار، استراتژیست، سازمانده، سیاستگذار کارشناس یارگیر، بنیادگذار سیاسیون
برنامهریزی شدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی برنامهریزی شده، سازماندهی شده، برنامهدار، بابرنامه، طبق برنامه روشمند، قانونمند، متدیک
برنامهریزی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] برنامهریزی کردن، طرح کردن، فازبندی کردن تعیین سیاستکردن، سیاستگذاری کردن، طرح دادن، برنامه دادن
برنامهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] برنامه، طرح، سیاست▼ برنامهریزی، سیاستگذاری، سازماندهی، ساماندهی، اسبابچینی طرح، لایحه، پیشنویس، مانیفست بودجه
برنامهریزی شدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی برنامهریزی شده، سازماندهی شده، برنامهدار، بابرنامه، طبق برنامه روشمند، قانونمند، متدیک
برنامهریزی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] برنامهریزی کردن، طرح کردن، فازبندی کردن تعیین سیاستکردن، سیاستگذاری کردن، طرح دادن، برنامه دادن
جوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] جوان، نوجوان، برنا [حالتاسمی جوان 132] نابالغ، خردسال، نونهال، نوباوه، تازهپا صغیر، کودک، بچه، بچهصفت، بازیگوش کودکانه، بچگانه شیرخواره بیتجربه
کامپیوتر شخصیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد یوتر شخصی، رایانۀ خانگی، پیسی برنامۀ کاربردی، پکیج، بستۀ نرمافزاری، اتوکد، استودیو (نرمافزار گرافیکی)، واژهنگار، غلطیاب، جدول گسترده، پیامنگار،