برففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی برفوبوران، بوران، کولاک بلور یخ، ستارۀ یخی برفبازی، گلولۀ برفی، آدم برفی بهمن اسکی سرسره پارو، برفروبی برفانداز، بارش شدید برف برفکوبی، برف
دلالت کردن برفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه الت کردن بر، حاکی بودن از، اشارهداشتن (کردن)، نشان دادن، مشخصکردن، هدایت کردن، معنی داشتن نمودن، اطلاع دادن
سردکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی چال، فریزر، وسیلۀسرمازا، یخچالفریزر، سایدبایساید، یخچال دوبَر، یخچال مصنوعی، سردخانه، پنکه، بادبزن، کولر، کولر آبی، گازی، آبسردکن، پکیجیونیت
سرعتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، تندی، چابکی، چستی، چالاکی، ویراژ، تک، دو، شتاب▼ آهنگ، حرکت، شدت سرعتسنج، کیلومترشمار، کیلومتر درساعت سرعت نور، سرعت صوت، ماخ، سرعت مافوق صوت عجله
سریعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت د، باشتاب، پُرشتاب، چابک، باعجله، تیز، چست، چالاک، بدو، تازنده، شتابنده، جهنده اکسپرس، سریعالسیر، تندرو، تیزرو، تیزپا[ی]، بادپا برقآسا، شهابگونه،
حفرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل سوراخ، شکاف، روزنه، منفذ، چاه، میلۀ چاه، چاله، چال، چالهچوله، دستانداز کنج، گوشه، زاویه، عقبرفتگی ورطه، شکاف عظیم، وادی، چاه ویل، اعماق، چاه عمی
برففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی برفوبوران، بوران، کولاک بلور یخ، ستارۀ یخی برفبازی، گلولۀ برفی، آدم برفی بهمن اسکی سرسره پارو، برفروبی برفانداز، بارش شدید برف برفکوبی، برف