محیط شفاففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی هوا، آب، کریستال، بلوره، الماس، برلیان، تور، حریر شیشه، آبگینه، زجاج، مینا، بلور، ویترای بطری، جام، کاسه آیینه عدسی، دستگاه نوری منشور انکسار، ش
پایین آمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت یین آمدن، پایین افتادن، غرقشدن، ارتفاع کم کردن، فرود آمدن، برزمین نشستن، پیاده شدن غروب کردن باریدن، فرودآمدن یا فرود آوردن چیزی بهطور مداوم زوال ی
افتادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت زمین خوردن، پخششدن، پهن شدن، نشستن، سقوط کردن پخش زمین شدن، پهن زمین شدن، ولو شدن، بهزمین آمدن، نقش برزمین شدن، افت کردن [≠ انداختن 311]
زردیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی زردی، خزان، یرقان، هپاتیت چیز زرد، صفرا، گوگرد، طلا، زر، توپاز، نرگس، لیمو، زعفران، خردل آدم زردپوست، چشمبادامی زردپوشان تیم برزیل
صلحکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) آشتی کردن، ترکمخاصمه کردن، بهمخاصمه پایان دادن، آتشبس دادن، مکث کردن، فراموش کردن، شمشیررا غلاف کردن، سلاحرا برزمین گذاشتن ا