برخوردارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی دارا، مالک، صاحب، متنفع، ذینفع، متصرف، دارنده صاحب حق، محق، سزاوار بهرهمند، متمتع، مستفیض، فیضبرنده، مستفید، فایدهگیرنده، استفادهکننده [
برخورداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی تمتع، بهره مندی، خوشبختی، اسراف، عدم اعتدال، نفسپرستی، جشن، بزم
جماعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ت، جفتگیری، برخورداری، وصال، هماغوشی، تمتع، کامجویی، آمیزش، خلوت، همبستری، عشقبازی، لقاح، جفتشدن، سکس، وطی، مجامعت آمیزشبیننژادی، اختلاط دورگه پ
لذت بردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی لذت بردن، بهره بردن، برخوردارشدن، کام گرفتن بهدهان مزه کردن، مزهکردن رغبت داشتن، دوست داشتن، خوش بودن اسراف کردن، پرخوری کردن
کامیاب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بودن، ازنعمات برخورداربودن، پررونق بودن، سعادت (دولت، ...) داشتن شکوفا شدن، بالیدن، رشد کردن، کامیاب شدن، توفیق یافتن، بهرهمند شدن
جماعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ع، جماع 166 [نزدیکی، مقاربت، جفتگیری، برخورداری، هماغوشی، وصال، تمتع، آمیزش، لقاح، جفتشدن، سکس، وطی، تولید مثل آمیزش بیننژادی، اختلاط دورگه پیوند
استفادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی فاده، کاربرد، استعمال، مصرف، بهرهگیری، برخورداری، تمتع، کامگیری حقاستفاده، تصرف، مالکیت بهرهبرداری، استحصال، استثمار، استخدام، بهکارگیری