برخوردارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی دارا، مالک، صاحب، متنفع، ذینفع، متصرف، دارنده صاحب حق، محق، سزاوار بهره‌مند، متمتع، مستفیض، فیض‌برنده، مستفید، فایده‌گیرنده، استفاده‌کننده [
برخورداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی تمتع، بهره مندی، خوشبختی، اسراف، عدم اعتدال، نفس‌پرستی، جشن، بزم
دشمن شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی دن، خصمانه برخورد کردن، ستیزه کردن، رنجیدن، دعوا کردن
کسرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد کسر، اعشار، برخه، نسبت، بخش درصد، دُنگ، نصفه، نیمه، یک‌دوم، یک‌سوم، یک‌چهارم دسی، سانتی، میلی، خمس، سدس، عشر خرده، جزء قسمت، قسط، فرع، حصه، سهم کسری،
تصادفاً وقوع یافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ] تصادفاً وقوع یافتن، اتفاقاً واقع شدن، آمدن برخورد کردن خطر کردن، قمار کردن قرعه به‌نامش اصابت کردن
جماعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ت، جفتگیری، برخورداری، وصال، هماغوشی، تمتع، کام‌جویی، آمیزش، خلوت، همبستری، عشق‌بازی، لقاح، جفت‌شدن، سکس، وطی، مجامعت آمیزشبین‌نژادی، اختلاط دورگه پ
لذت بردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی لذت بردن، بهره بردن، برخوردارشدن، کام گرفتن به‌دهان مزه کردن، مزهکردن رغبت داشتن، دوست داشتن، خوش بودن اسراف کردن، پرخوری کردن